خیلی وقته نتونسته بودم بیام اینجا و راستش دیگه حال و حوصله هزار راه چپ اندر قیچی رفتن هم ندارم ..به وسط کتابم رسیدم و دارم جاهای اصلی رو می نویسم برای همین خیلی هیجان و اضطراب دارم از طرفی ناشرم با عجله اش منو هل میکنه..شماها چطورین؟
بانوی شرقی
یکشنبه 2 مردادماه سال 1384 ساعت 12:55 ب.ظ
سلام خانم حمزه لو امیدوارم خودتون به این وب لاگ سر بزنید و نظر من رو بخوونید به انتظار کتاب بعدی تون هستم . راستی من کتاب رمانی رو نوشتم اما ادرسی از شما ندارم تابفرستم . به پسر کوچولو هاتون سلام برسونید.
هدیه
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام دوست من وب لاگ جالبی داری
امید وارم که همیشه موفق باشی
وقت کردی به من هم سر بزن خوش حال میشم
تبادل لینک هم اگر موافق باشی.
من هیجان دارم یه کم..قضیه اینه که باید برای خودم برم یه جا خواستگاری.زنگ میزنم بهت میگم
سلام من میخوام با خانم تکین حمزه لو ارتباط داشته باشم.این ادرسو از جلد کتابشون برداشتم.لطفا راهنماییم کنید.مرسی.
سلام خانم حمزه لو امیدوارم خودتون به این وب لاگ سر بزنید و نظر من رو بخوونید به انتظار کتاب بعدی تون هستم . راستی من کتاب رمانی رو نوشتم اما ادرسی از شما ندارم تابفرستم . به پسر کوچولو هاتون سلام برسونید.
هدیه