دو روزپیش برای کاری رفته بودم تبریز...برای اولین بار بود که به تبریز می رفتم و فکر می کردم مثل اکثر جاهایی که رفته بودم ملت تا بفهمن مال اون شهر نیستم در حد توانشون سرم کلاه میذارن(بلایی که تو مشهد و اکثر شهرای شمالی سرم امده بود)اما بر عکس تصورم بسیار مردم با ادب و خوش انصافی بودن که حتی وقتی برای کرایه تاکسی هزاری می دادی و پول خرد نداشتن با اصرار و تعارف زیاد مهمونت می کردن.شهر بزرگ و زیبایی داشتن که متاسفانه با وقت کمم نتونستم اثار دیدنی اش رو ببینم.ولی به هر حال یاشاسین آذربایجان!

سلام دوستان و رهگذران عزیز
به امید خدا داستانی با موضوع قرصهای اکس شروع کرده ام و بینهایت احتیاج به کمک کسانی دارم که در این رابطه تجربه یا اطلاعاتی دارند.لازم به ذکر است آرشیو مقاله های پزشکی در مورد این قرصها را کامل دارم و در مورد عملکرد و اثرات جانبی آن تحقیق کافی کرده ام.فقط اطلاعات پارتی ها و داستانهای مستند لازم است.ممنون

 چند روز پیش همین طور که از سر بیکاری آگهی های همشهری رو ورق میزدم یه آگهی بزرگ و قرمز و طولانی نظرم رو جلب کرد.بعد از تعریف از شرکت و با آب و تاب تعریف از مزایای چنان و چنین چند همکار مرد خواسته بود که متدین و معتقد به نظام و فلان و بهمان باشه اما جالب ترین بند خصوصیات همکار کذایی داشتن قیافه مذهبی ذکر شده بود!!!