امروز جشن پایان دوره آمادگی پسرم بود و من در هیاهوی بچه ها به این فکر می کردم که سالهای عمر چه زود می گذرن.وقتی هفده هجده ساله بودم فکر می کردم یه زن سی ساله پیره و دیگه زندگی عشقی براش معنا نداره حالا که دارم کم کم به سی سالگی می رسم فکر می کنم دختر هفده هجده ساله بچه است و چیزی نمی فهمه... نمی دونم اگه روزی به پنجاه سالگی برسم راجع به سی ساله ها چی فکر می کنم؟
الان ۱۷-۱۸ ساله ها برای خودشون یه پا استادن.
ممنون که همسشه به یاده منی.باید بگم
بله.این شعرهای بی سرو تهی که میخونید از خودمه.
هر وقت از شاعر دیگه ای مطلب بنویسم حتما نامی ازش میبرم که اون دنیا نریزن رو سرم.