امروز وقتی پسرم از مدرسه اومده بود و طبق معمول داشت تند و تند تعریف میکرد خسته از کار روزانه فکر کردم((وای که چقدر حرف می زنه!))بعد به پسر کوچولوم نگاه کردم که مدتی از روز باهاش سروکله می زنم تا زودتر زبون باز کنه و برای لحظه ای شرمنده شدم ما چه بندگان قدر نشناس و فراموشکاری هستیم!روزها و ساعتها برای به چنگ آوردن چیزی دامن خدا رو می چسبیم و مدتی بعد از داشتن همون نعمت نالان و ناراضی هستیم.واقعا که اگر جای خدا بودیم با این همه نمک نشناسی چه می کردیم؟ |