مسافرت یعنی این!

یک هفته رفته بودم مسافرت ...کجا؟ معلومه دیگه ...شمال!چه هوایی ..چه مناظری اما دوستان باور کنید اهالی تهران به دود و ترافیک و شلوغی و از همه مهمتر عجله عادت کردن!
از صبح که بیدار میشدیم عجله داشتیم زودتر صبحانه بخوریم حالا برای چی خدا می دونه !کنار ساحل زود حوصله بچه ها سر می رفت و می گفتن مامان چه کار کنیم ؟...
پدر بچه ها هم تمام مسابقات فوتبال رو از تلویزیون نگاه کرد و در مقابل اعتراض من با لبخند گفت :استراحت برای من یعنی این!
با خودم فکر کردم شاید بهتر بود سر جامون می موندیم...

نظرات 3 + ارسال نظر
پارسا یکشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 12:22 ب.ظ http://khalvatkadeh.blogsky.com

سلام بانوی شرقی
در خوبی مسافرتی که رفتین همین بس که به هر حال به بعضی از عاداتی که نباید داشته باشید مثل عجله کردن آگاهی پیدا کردید.
در ضمن وقتی فکر کنین که خیلی از آقایون همین جواب پدر بچه ها رو میدن؛ دیگه خیلی از دستشون دلخور نمی شین!!
راستی یه سوال. چطور میشه فهمید که استعداد نویسندگی در آدم هست یا نه؟

شازده خانوم سه‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 10:24 ق.ظ http://shazdekhanoom.blogsky.com

امان از این شوهرها....از این باباها و در کل هرچی مرده...ما هم وقتی مسافرت میریم همینه...میخواییم و ارزو میکنیم زودتر برگردیم

شیلا جمعه 25 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 05:23 ب.ظ

ای کاش می تونستم باهات حرف بزنم من یه دختر ۲۰ ساله ام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد