با خودم فکر می کنم آیا همه این طوری هستن ؟...این طوری که تو هر مرحله ای که هستن دلشون می خواد زودتر از اون موقعیت خلاص بشن و وقتی می رن جلوتر افسوس موقعیت قبلشون رو می خورن...من که گاهی خیلی افسوس می خورم اما باز از رو نمی رم و دلم می خواد روزهام زودتر بگذره تا از موقعیتی که توش هستم خلاص بشم با اینکه می دونم به یه چشم بهم زدنی افسوس همین روزا رو می خورم...
سلام...حالت چطوره؟خسته نباشی خانوم..
الان روی صفحه بلاگ اسکای اسم وبلاگتون رو دیدم.دقیقا قبل از اسم خودم.فهمیدم همزمان مطلب دادیم.خیلی جالبه چون منم چند روز بود که به این قضیه فکر میکردم.روزهایی که دانشگاه میرفتیم .از سر کلاس گه گاهی در میرفتیم.صبح ها دیر میرسیدم چون ترک رختخواب کاری بس مشکل بود...اما الان دلم برای اون محیط یک ذره شده.
همه همینطورند . اصلا خصلت آدمیزاد همینه . درود بر تو
سلام متاسفانه ۵شنبه فقط غرفه کتابهای لاتین رو تونستم یه سر بزنم ...
..
بازمک سلام